پورتال جامع آموزش زبان انگلیسی Learn English Online

English language learning website
پورتال جدید آموزش زبان انگلیسی
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

۹ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

چند جمله کاربردی با هر چند وقت یکبار؟ How often…? در انگلیسی
.
How often do you exercise?
چند وقت یکبار تمرین میکنی؟
.
How often do you change your password?
چند وقت یکبار پسوردت رو عوض میکنی؟
.
How often do you help out at school?
هر چند وقت یکبار در فعالیتهای مدرسه کمک میکنی؟
.
How often do you listen to your MP3 player?
هر چند وقت یکبار از پخش کننده Mp3 ات استفاده میکنی؟
.
How often do you need to go to the dentist?
هر چند وقت یکبار لازم داری که به دندانپزشکی بری؟
.
How often do you receive your magazine in the mail?
هر چند وقت یکبار مجله ات رو در صندوق ات دریافت میکنی؟
.
How often do you report to your supervisor?
هر چند وقت یکبار به سرپرست ات گزارش میدهی؟
.
How often do you stretch before working out?
هر چند وقت یکبار قبل از تمرین بیرون حرکات کششی انجام میدی؟
.
How often do you talk to your parents?
هر چند وقت یکبار با والدین ات حرف میزنی؟
.
How often do you travel?
هر چند وقت یکبار به سفر میری؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۲۰

به نیابت از کسی / از طرف فردی / از جانب فردی در انگلیسی On behalf of somebody
.
برای بیان به نیابت از کسی / از طرف فردی / از جانب فردی: اگر میخواهید از طرف فردی و یا به نیابت از ایشان سخنی را بگویید و یا عملی را انجام دهید، در انگلیسی از On behalf of somebody استفاده میکنیم
به مثالهای زیر توجه کنید تا بیشتر متوجه بشوید.
مثالز:
.
On behalf of my wife and myself.
از طرف همسرم و خودم
.
On behalf of all the employees
از طرف همه کارکنان
.
On behalf of the mayor
از طرف شهردار
.
On behalf of the whole family I beg you to come.
از جانب همه خانواده از تو خواهش میکنم که بیایی
.
I'm calling on behalf of Mori.
من دارم از جانب/ از طرف موری زنگ میکنم.
.
Please tell us more on behalf of Mori.
لطفا" از جانب موری بیشتربرایمان بگو
.
Sepideh may come on behalf of Mori.
ممکنه سپیده به نیابت/ از طرف/ از جانب(به جای) موری بیاد
.
On behalf of everyone here, may I wish you a very happy learning.
از طرف همه که اینجا هستند یادگیری بسیار خوبی برایتان آرزومندم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۰
پنجشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ

دیر آمدن در زبان انگلیسی

فرض کنید، مثلا" من الان دارم میام اونجا پیش شما. اما دیرم شده... در انگلیسی


به جملات زیر دقت کنید:
.
I've taken a taxi and I'm on my way.
یه تاکسی گرفته ام و در مسیر ام
یعنی الان در تاکسی هستم و دارم میام سراغت
.
I took a taxi and I'm on my way.
یه تاکسی گرفتم و در مسیر ام.
ممکنه الان دیگه توی تاکسی نباشم/ پیاده شده باشم
.
I'm sorry I'm late, I've been stuck in a traffic jam.
ببخشید که تاخیر دارم، من در ترافیک گیر کرده ام.
ممکنه الان در ترافیک گیر کرده باشم
.
I'm sorry I'm late, I got/was stuck in a traffic jam.
ببخشید که تاخیر دارم، من در ترافیک گیر کرده بودم.
طبیعتا" الان دیگه در ترافیک نیستم.
.
I've taken a taxi to get here.
من یک تاکسی گرفته ام که به اونجا بیام.
یا الان از خونه اومده ام بیرون و یا از ترافیک خلاص شده ام
الان هم در داخل تاکسی ام.
.
I took a taxi to get here.
یک تاکسی گرفتم تا به اونجا بیام.
طبعا" یا از خونه آمده ام بیرون و ییا از ترافییک خلاص شده ام و ماجرای بیرون آمدن از خانه یا ترافیک در کل تمام شده است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۰

نا کجا آباد/ جایی دور از مردمان و شهر ها در انگلیسی  In the middle of nowhere
.
To get to my house, you have to drive into the middle of nowhere.
برای رسیدن به خونه ی من باید تا ناکجاآباد رانندگی کنی.
.
We found a nice place to eat, but it's out in the middle of nowhere.
یه جای خوب برای غذا خوردن پیدا کردیم, اما اون محل بیرون از شهر و در ناکجاآباد قرار داره.
.
We spent a wonderful year living on a farm in the middle of nowhere.
ما یک سال عالی رو یک مزرعه در ناکجاآباد/خارج از شهر و دور از همه زندگی کردیم.
.
I'll need a map to find that house- it's out in the middle of nowhere, apparently.
من به یک نقشه برای یافتن اون خونه احتیاج دارم. ظاهراً اونجا بیرون از شهر جایی در ناکجاآباد قرار داره.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۰

چهل عبارت مختلف برای تشویق کردن دیگران در انگلیسی

That’s really nice.
خیلی خوبه
.
Wow! That’s great!
وای، عالیه
.
I like the way you’re working.
روشی که کار میکنی رو دوست دارم
.
Keep up the good work.
کار خوب ات رو ادامه بده
.
That’s quite an improvement.
این یک بهبود خوب است
.
Much better.
خیلی بهتره
.
Keep it up.
ادامه بده
.
What neat work!
چه کار مرتبی
.
You really outdid yourself today.
امروز واقعا" گل کاشتی/ عالی انجام دادی
.
I am pleased by this kind of work.
من با این نوع کار حال میکنم/ خوش میشوم
.
Good for you!
خوش به حالت
.
I’m proud of you.
بهت افتخار میکنم
.
You’ve got it now.
حالی دریافتی
.
You make it look easy.
کاری کردی که آسان به نظر برسه
.
Your work is coming along nicely.
پیشرفت خوبی در کارت داشته ایی
.
Excellent work!
کار عالی
.
I am impressed.
تحت تاثیر قرار گرفتم
.
You’re on the right track now.
حالا در مسیر درست قرار داری
.
Terrific!
فوق العاده
.
Very creative…
خیلی خلاقانه
.
Now you’ve figured it out.
حالا دریافتی
.
Superior work!
کار ممتاز
.
You’ve made a very good point.
نکته خوبی رو ساختی
.
I appreciate your effort.
تلاشت را ارج مینهم
.
Marvelous!
حیرت آور
.
That’s “A” work for sure.
یک کار مطمئن است
.
You put a lot of work into this.
خیلی تلاش کردی براش
.
That’s the right answer.
این جواب درسته
.
Nice going!
حرکت خوب

Very interesting ideas here…
ایده جالبی اینجاست
.
Good thinking!
فکر خوب
.
That’s clever.
هئشمندانه است
.
Bravo!
براوو/ آفرین
.
Super job!
کار فوق العاده
.
You should be proud of this.
تو باید به این افتخار کنی
.
Congratulations on the good score.
تبریک برای امتیاز خوب
.
Right on!
دمت گرم / ایول
.
Superb!
عالى ،بسیار خوب
.
Quality effort went into this work.
برای این کار تلاش والایی گذاشته شده
.
Fine job!
کار خوب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۳۲
سه شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ

چند تا عبارت مختلف با keen در انگلیسی

چند تا عبارت مختلف با keen در انگلیسی
.
A keen knife
چاقوی تیز
.
A keen wind
باد سخت
.
A keen slap
سیلی جانانه
.
A keen scent
بوی تند
.
A keen desire
میل شدید
.
A keen dread
ترس عمیق
.
Keen questions
سئوالاتی حاکی از هوشمندی/ سوال ریز
.
A Keen eyesight
دید قوی/ تیزبینی
.
Keen sarcasm
طعنه تند یا نیشدار / کنایه نیشدار
.
A keen sense of guilt
حس آزار دهنده گناه/ عذاب وجدان
.
A high keen sound
صدای بلند و تیز
.
A keen swimmer
شناگر مشتاق
.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۰
جمعه, ۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۲۹ ب.ظ

عبارتهایی برای روحیه دادن در انگلیسی

عبارتهایی برای روحیه دادن در انگلیسی

Cheer up! / Chin up!
غمت نباشه- شاد باش دیگه

Smile!
بخند دیگه

It's not the end of the world.
دنیا که به آخر نرسیده


Worse things happen at sea.
ممکن بود بدتر از اینا باشه


Look on the bright side.......
جنبه مثبت قضیه رونگاه کن.نیمه پر لیوان رو ببین


Every cloud (has a silver lining).
پایان شب سیه سپید است


Practice makes perfect.
با تمرین درست میشه  


There are plenty more fish in the sea.
قحطی ادم که نیومده( در شکست عشقی )


Lighten up!
انقدر اخم نکن. یکم شاد باش


There's no use crying over spilt milk.
کاریه که شده بیخیال دیگه..اب رفته بجوی باز نگردد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۲۹

بررسی و استفاده از کلمه و اصطلاح Rotten در انگلیسی واقعی
.
معنی لغوی: پوسیده ،فاسد،خراب ،زنگ زده ،رو به فساد
.
معنی ها و کاربردها در انگلیسی عامیانه:
به معنی ناخوش آیند و خراب  و داغون
مثال:
I had a rotten day at work.
یه روز خراب سر کار داشتم.
.
I feel rotten.
حالم داغونه
.
The weather today is rotten!
هوای امروز ناخوشآینده
.
معنی و کاربرد بعدی:
به معنی حال به هم زن،بوی بد دار،کثیف و گندیده و خراب ...
مثال:
That sandwich looks rotten.
اون ساندویچ گندیدهو خراب  به نظر میرسه
.
خراب و داغون به معنی و کاربرد: مست و خارج از حالت عادی و انجام رفتار نامعقول
مثال:
She was so rotten, she split her pants while dancing.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۲۴
چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۲۳ ب.ظ

عبارتهای پرکاربرد با Take در انگلیسی

عبارتهای پرکاربرد با Take در انگلیسی

take place
اتفاق افتادن

take a photo / picture
عکس گرفتن

take apart
جدا کردن

take pleasure
لذت بردن از

take pride in
افتخار کردن به

take part in
شرکت کردن در

take a test
امتحان دادن

take notice
توجه کردن

take into account
مد نظر قرار دادن

take advice
نصیحت کردن

take sth seriously
چیزی را جدی گرفتن

take a breath
نفس کشیدن

take time
طول کشیدن

take a day off
مرخصی گرفتن

take in
جذب کردن

take off
در آوردن لباس/برخاستن هواپیما

take advantage
بهره بردن

take measure
اقدام کردن

take a note
یادداشت برداشتن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۲۳