پورتال جامع آموزش زبان انگلیسی Learn English Online

English language learning website
پورتال جدید آموزش زبان انگلیسی
پیوندها
طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

جمعه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۴۰ ب.ظ

پسوند اسم ساز ment در انگلیسی

پسوند اسم ساز ment در انگلیسی همراه با مثال و ترجمه فارسی



با اضافه کردن ment به انتهای بعضی از افعال میتوان یک اسم ساخت:


verb+ment  : noun

.

️agree : agreement

موافقت ک -: موافقت

.

employ : employment

استخدام کردن : استخدام

.

judge : judgement

قضاوت کردن : قضاوت

.

develop : development

توسعه دادن : توسعه

.

improve : improvement

بهبود بخشیدن : بهبودی

.

retire : retirement

بازنشست شدن : بازنشستگی

.

encourage : encouragement

تشویق کردن : تشویق

.

advertise : advertisement

تبلیغ کردن : تبلیغ

.

treat : treatment

رفتار کردن : رفتار

.

punish : punishment

تنبیه کردن : تنبیه

.

manage : management

مدیریت کردن : مدیریت

.

measure : measurement

اندازه گرفتن : اندازه

.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۴۰
جمعه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۴۲ ب.ظ

کاربرد Get

کاربرد Get


Get


یکی از افعال بسیار پرکاربرد در انگلیسی است و اولین ساختاری که براش داریم؛ ساختار زیر است:


Get + noun / pronoun


Noun=اسم


Pronoun=ضمیر


که در این صورت معنی این فعل به افعال زیر خیلی شبیه است؛ و یا یه چیزی تو این تریپها


receive, fetch, earn, obtain, catch


مثالز:

I got a call from James yesterday. = I received a call from James yesterday


دریافت کردن


I have got your letter


دریافت کردن


 


Will you get the kids from school? = Will you fetch the kids from school?


رفتن وآوردن


He gets $300 a month. = He earns $300 a month


به دست آوردن


Can you come and get me from the airport?


رفتن وآوردن


Whenever I listen to loud music, I get a headache


گرفتن


I am getting a toothache


گرفتن


--------------------


بعد از فعل


Get


ممکنه که فاعل مستقیم و غیر مستقیم بیاد


a direct object and an indirect object


مثال:


OK. I will get you a drink.


Indirect object – youفاعل غیرمستقیم


direct object – a drinkفاعل مستقیم


-----------------


همچنین ممکنه به معنی فهمیدن هم به کار بره


مثال:

Did you get me? = Did you understand what I said?


-----------------


جالب اینکه ممکنه به معنی گیر آوردن و تنبیه کردن هم معنی بده


مثال:


The taxmen will get you in the end

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۴۲
پنجشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۳۸ ب.ظ

فرق بین Gift و Present در انگلیسی

فرق بین Gift و Present در انگلیسی

.

میدونید که ظاهرا" هر دو به معنی هدیه اند!

و در نگاه اول خیلی فرقی با هم ندارند

اما از لحاظ کاربرد و معنا و مفهومی

Present:

به عمومیت هدیه ها گفته میشه، و معمولا" در این مورد فرد هدیه دهنده و هدیه دهنده در یک سطح از سن و رده اجتماعی و .... قرار دارند

.

اما

Gift:

به هدیه ایی گفته میشه که معمولا" هدیه دهنده، سطح بالاتر، سن بالاتر و در کل بالاتر از هدیه گیرنده است.

مثالها را توجه کنید تا بیشتر متوجه بشوید:

• The children brought a present for the Minister.

بچه ها برای وزیر هدیه ایی آوردند.

• I gave him a pen as a present.

من به او به عنوان هدیه خودکاری دادم


•The foundation is planning to gift the land to the society.

سازمان خیریه برنامه دارد که زمین را به انجمن هدیه دهد


•He made a gift of two million dollars to his old university.

او هدیه ایی معادل دو میلیون دلار به دانشگاه قدیمی اش داد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۳۸
جمعه, ۸ بهمن ۱۳۹۵، ۰۷:۰۶ ب.ظ

تفاوت بین See و Watch و Look

تفاوت بین See و Watch و Look

.

این سه فعل در نگاه اول هم معنی اند که البته اصلا اینطور نیست و در مورد کاربردشان باید دقت کرد.

.


تفاوت بین See و Watch و Look.

نگاه کردن [Look]

To look at something for a reason, with an intention.

نظر افکندن به چیزی به دلیل خاص به منظور و مقصود خاصی.

.

مثال:

Look at that strange man.

به آن مرد غریبه نگاه کن.

Look at the pictures I took on holiday.

به آن عکس که من در تعطیلات گرفته‌ام نگاه کن.

.

.

دیدن [See]

To see something that comes into our sight that we weren't looking for.

دیدن اتفاقی و گذر چیزی از جلوی چشم که به آن توجه زیادی نداشتیم.

.

مثال:

Did you see that bird? I wasn’t looking for it, it just appeared.

آن پرنده را دیدی؟ نگاه نمیکردم (انتظارش را نداشتم) یک دفعه ظاهر شد.

I saw you driving to work today.

امروز تو را در حال رانندگی به محل کار (اتفاقی) دیدم.

.

.

تماشا کردن [Watch]

To look at something carefully, usually at something which is moving.

با دقت نگاه کردن و نظاره کردن به چیزی که معمولا در حال حرکت است.


مثال:

the TV doesn’t move, but you watch the moving images carefully.

تلویزیون حرکت نمیکند اما تو تصاویر متحرک را با دقت تماشا میکنی.

Watch here you are going! You almost stepped on my foot!

اینجا را تماشا کن چه‌کار کردی! از روی پای من رد شدی!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۰۶