روی اعصاب یا مخ فردی رفتن در انگلیسی
روی اعصاب یا مخ فردی رفتن در انگلیسی
Get on someone's nerves
.
مثالها:
My younger sister gets on my nerves.
خواهر کوچیکه ام میره رو اعصابم.
.
You're beginning to get on my nerves.
داری (شروع میکنی) میری رو اعصابمم هاااا
.
The noise those children make gets on my nerves.
صدایی که اون بچه ها در میاردند میره روی اعصابم
.
His whining is getting on my nerves.
ناله اش داره میره روی اعصابم.
.
Boisterous children get on my nerves.
بچه های بی تربیت میرن رو اعصابم
.
Will you please stop doing that? It's getting on my nerves.
میشه دیکه این کار رو نکنی/ میشه تمومش کنی؟
داره میره رو اعصابم
.
The telephone hadn't stopped ringing all morning and it was starting to grate on my nerves.
تلفن از صبح یکسره داره زنگ میزنه و شروع کرده رفته رو مخ من.
.
Sometimes watching TV really gets on my nerves because of all the commercials.
بعضی وقتها تلویزیون دیدن به خاطر تبلیغاتش میره رو اعصابم
.
There's an insect buzzing around in my bedroom tonight, and it's really getting on my nerves.
امشب یک حشره داره دور و بر تخت من ویز ویز میکنه و واقعا" رو اعصابه