کاربرد و تفاوت و فرق بین Miss-Mrs-Ms-Mr-Sir در انگلیسی
Miss
برای دخترانی که قطعا مجرد هستند
و ما مطمئنیم که مجردند!
تلفظ: میس
.
Mrs
برای زنانی که قطعا متاهل هستند
همراه با نام کامل، یا نام خانوادگی بکار میرود
مخفف Missus است.
تلفظ: میسیز
Ms
عنوان برای یک خانم، اگر ندانیم و یا مجرد یا متاهل بودن
خانمی معلوم نباشه!
تلفظ: هم میسیز گفته میشه هم میس
.
Mr
برای آقایان است : فارغ از متاهل یا مجرد بودن
و فقط با نام خانوادگی به کار میرود
بهتره با اسم کوچیک استفاده نشه.
همچنین مخفف: Mister است و تلفظ ش در دو صورت:
م(بین اِ و ایی)ستر
.
Sir
لقبی است که به مردانی که کارهای بزرگ انجام داده اند
داده میشه, همچنین بهترین معادل برای قربان, جناب و ...
مثلا" برای استادتون هم میتونید از این عنوان استفاده کنید
خسته و متنفر بودن از چیزی یا فردی در انگلیسی
sick (and tired) of someone or something
.
مثالز:
I am sick of it.
حالم ازش به هم میخوره/ ازش متنفرم
.
I'm sick of my life.
از زندگی ام حالم به هم میخوره/ متنفرم
.
They are trying to wash your brain, I am sick of them.
اونها دارند سعی میکنند که مغز ات رو شستشو بدهند، ازشون حالم به هم میخوره
.
Same old lies, same old bullshits, I am sick of watching TV.
همون دروغهای همیشگی، همون مزخرفات همیشگی، حالم ازتماشای تلویزیون به هم میخوره
.
I am sick and tired of cleaning up after you.
من از تمیز کردن پشت سر تو(اینکه تو کثیف کنی و من همش تمیز کنم) خسته ام و متنفرم
.
Mary was sick of being stuck in traffic.
ماری از گیر افتادن در ترافیک متنفر بود
.
She was sick of them by the end of the summer.
در پایان تابستان او از آنها حالش به هم میخورد/ متنفر بود
.
I'm sick and tired of hearing the same old excuses!
من از شنیدن همان بهانه های قدیمی حالم به هم میخوره/ متنفرم
.
You've been giving me the same old excuses for months and I'm sick and tired of hearing them!
ماه هاست که تو همان عذر و بهانه های قدیمی رو تحویل من میدی و من از شنیدن آنها حالم به هم میخوره
.
I'm not sure about you, but I'm sick of him.
در مورد تو مطمئن نیستم اما من حالم ازش به هم میخوره
.
We are sick of copycat people.
ما از مردم تقلید کار/افرادی که کار دیکران را کپی میکنند حالمان به هم میخورد.
رایج ترین اصطلاحات انگلیسی در مکالمات روزمره
Home boy & Home girl
بچه محل
.
Are U happy or married
؟ مجردی یا متاهل
.
I must talk so my self
تعریف از خود نباشه
.
I wasn't born yesterday
موهامو توآسیاب سفید نکردم
.
She doesn't lift a finger
دست به سیاه و سفید نمیزنه
اومد حرف بزنه راه رفت
مکالمه های مهم و کاربردی برای خرید لباس در انگلیسی
.
What size do you wear? I wear a 16.
شما چه سایزی میپوشید؟(سایز شما چند است؟) سایز من 16 است.
.
Does this shirt come in blue?
آیا این پیراهن رنگ آبی هم داره؟ (در رنگ آبی هم برایتان آمده است؟)
.
Does this T-shirt fit me? No, it doesn’t fit you well.
آیا این تی شرت اندازه من میشه؟ نه، به خوبی اندازه ات نیست.
.
It fits you but it does not look good on you.
اندازه ات است اما به تو نمی آید.
.
Can I try on this coat? Sure, the changing room is there
می تونم این کت رو پرو کنم؟ بله اتاق پرو اونجاست.
.
Do you have these shirts in large size?
آیا سایز بزرگ/لارج این پیراهن را دارید؟
.
Normally we do, but I’m afraid we are out of stock at the moment.
معمولا داریم. اما متأسفانه الان تمام کرده ایم.
.
If it doesn’t fit me, can I get my money back? No but we can exchange it for you
اگر اندازه ام نبود، می تونم پولم رو پس بگیرم؟ نه ولی می تونیم براتون تعویضش کنیم.(امان از دست فروشنده هااا)
.
Why don’t you take this dress?
پیشنهاد: چرا این لباس (پیراهن زنانه) رو بر نمی دارید؟
.
It’s large/ tight at the waist.
کمرش گشاد / تنگ است.
.
I don’t like the style.
از مدلش خوشم نمی آید.
.
This color is out of fashion.
این رنگ از مد افتاده است.
.
The quality of this shirt is good, but the problem is that it’s polka dotted/ checked/ flowered/ plain.
جنس این لباس خوب است، اما مشکل ایجاست که خال خالی/ چهارخانه/ گل گلی/ ساده است.
.
I don’t think striped shirts become me.
فکر نمی کنم پیراهن راه راه به من بیاد.
.
The sleeves are a little too long. They can be shortened.
آستین هایش کمی بلند است. می توان کوتاه ترش کرد.
.
Can you lengthen these pants?
می تونید قد این شلوار را بلند کنید؟
.
Would you like to have a look at the skirts?
میل دارید یه نگاهی به دامن ها بیاندازید؟
.
This blouse is very stylish/ attractive/ nice.
این بلوز خیلی شیک است.
.
I need a light jacket for spring and fall.
یک کاپشن سبک برای بهار و پاییز لازم دارم.
.
I bought this sweater/ pullover at half price.
این ژاکت را به نصف قیمت خریدم
مکالمه واقعی انگلیسی تاییدیه برای ثبت نام در هتل
Real English conversation: confirming a hotel booking
.
Good afternoon,
Ohion Hotel, how may I help you?
بعد از ظهر به خیر
هتل اوهاین
چطور میتونم کمکتون کنم؟
.
I’m ringing to confirm a booking
I made a week ago.
I was expecting an email
but I haven’t received anything.
من به خاطر ثبتی که هفته پیش انجام دادم دارم زنگ میزنم
انتظار داشتم یک ایمیل دریافت کنم
اما هیچ چیزی دریافت نکرده ام
.
I’m sorry the line is rather bad,
would you mind repeating that, please?
ببخشید خط کمی خرابه
میشه تکرار کنید لطفا"؟
.
Yes, I made a reservation on your website
under the name of Coutts. George Coutts.
بله، من در سایت شما به نام Coutts
ثبت نام کردم، جورج کاتس
.
Could you spell your
surname for me, please?
میشه اسم خانوادگی تون رو سپل کنید؟
.
Yes, that’s C-O-U-T-T-S
بله....
.
And when was the reservation for?
و رزرو برای چه زمانی بود؟
.
July 23rd to the 29th
برای 23 ام تا 29 ام
.
Sorry, did you say the 21st ?
ببخشید گفتید 21 ام؟
.
No, the 23rd
خیر 23 ام
.
Let me just check if we have
your details on the system.
Ah… yes, here we are.
اجازه بدید ببینم جزییات رو
در سیستم داریم، آها بله، اینجاست
.
I put down one double and one single room,
but I wonder if I could change that.
من یک اتاق دو تخته و
یک اتاق یک تخته ثبت کرده ام
اما اگه بشه میخوام تغییرش بدهم
.
I’m terribly sorry I didn’t quite catch that.
Would you mind speaking up a little?
واقعا" متاسفم من کامل متوجه نشدم
میشه کمی بلندتر صحبت کنید؟
.
Yes, I wanted to change the number of rooms.
Is it possible to have two doubles
instead of a single and a double?
بله، من میخوام تعداد اتاق ها رو عوض کنم،
آیا ممکنه که به جای 1 اتاق یک تخته
و 1 اتاق 2 تخته، 2 اتاق دو تخته بگیرم؟
.
Let’s see…oh hold on a moment.
I’ve got someone on the other line. yeah, yeah…
would you mind if I rang you back.
I’m just dealing with a reservation. Thanks.
اجازه بدید.. اوه یک لحظه منتظر باشید
یک نفر دیگه پشت خطی دارم. بله. بله
میشه خودم بهتون زنگ بزنم؟/کال بک کنم؟
من درگیر انجام یک رزرو هستم. سپاس
.
Sorry?
ببخشید؟
.
Yes, sorry about that Mr. Coutts,
I’m just getting your booking details up now.
Yes, we do have another double available
for those nights. Was there anything else?
بله، ببخشید آقای کوتز،
من الان اطلاعات ثبت شما رو آورده ام
بله؛ ما یک اتاق دو تخته دیگه برای اون شبها
در دسترس داریم، کار/فرمایش دیگه ایی دارید؟
.
Well, I wanted to know if you did vegetarian
food for the evening meal.
It wasn’t clear from the website.
خب، من میخوام بدونم که آیا شما
برای عصرانه غذای گیاهخواری دارید؟
در سایت تون خیلی مشخص نبود
.
Yes, we do, but by prior arrangement.
But now you’ve requested it,
I’ll put that down in the booking.
How many people was that for?
بله، اما با هماهنگی قبلی
اما حالا شما دارید درخواستش رو میدید
من اون رو در رزوتون ثبت میکنم
چند نفر برای اون (عصرانه گیاهی)؟
.
Just myself
فقط خودم
.
Very good. Anything else?
بسیار خب، چیز دیگه ایی؟
.
Well, we’ve got a very early return flight
on the 30th, so we’ll need an alarm call
at about 5.30, I should think.
خب، ما در 30 ام پروازمون خیلی صبح زود است
بنابراین به یک تماس بیدار باش
در ساعت5:30 نیاز داریم فکر کنم
.
No problem sir, I’ll arrange that now.
Was that all?
مشکلی نیست جناب
من الان هماهنگش میکنم
همه اش همین بود؟/دستور دیگری ندارید؟
.
I think so.
فکر کنم اینطور باشه
.
So you’d like two double rooms for the
nights of 23rd to the 29th July inclusive,
vegetarian provision for one and an early
morning call on your departure. Is that correct?
پس شما 2 اتاق دوتخته میخواهید برای 23ام تا29ام جولای
همراه با تهیه غذای گیاهی برای یک نفر و یک تماس
بیدار باش روز پروازتون، درسته؟
.
That’s right
درسته
.
If we can help you with anything else,
just give us a ring.
We look forward to seeing you in July.
اگر کمک دیگری از دست ما بر آمد
کافیه به ما زنگ بزنید
ما منتظر دیدار شما در ماه جولای هستیم
فرق و تفاوت بین Person و Persons و People در انگلیسی
.
Person:
اسمی مفرد به معنی شخص؛ نفر؛ آدم و .....
که ممکنه زیاد استفاده بشه چه در متن و گفتار رسمی و غیر رسمی و ...
مثالز:
Joel is such a nice person.
جول چه شخص/آدم خوبی است
.
She’s a person I have a lot of respect for.
او شخصی است که من احترام زیادی برایش قائل ام
—---------—
Persons:
اسم جمع به معنی افراد/اشخاص و ......
که خیلی کم، در گفتار به خصوص عامیانه استفاده میشه و بیشتر در متون خیلی رسمی حقوقی در انگلیسی استفاده میشه
مثال:
Any person or persons found in possession of illegal substances will be prosecuted.
فرد یا افرادی که در مالکیت نمونه های غیر قانونی باشند تحت پیگرد خواهند بود.
—---------—
People:
یعنی مردم، ملت و .... / مه طبیعتا" جمع است.
و برای اشاره به گروه و چند نفر و یک توده ایی از انسانها استفاده میشه
مثالز:
جالب نیست که بگیم:
I saw three persons …
بهتر است بگیم:
I saw three people standing on the corner.
من سه نفر رو دیدم که اون حوالی ایستاده بودند.
.
Jim and Wendy are such nice people.
جیم و وندی عجب آدمهای خوبی اند
.
People are generally very selfish.
مردم به طور کلی خودخواه اند.
.
Three people were interviewed for the job, but only one person had the right qualifications and experience.
برای کار با سه نفر مصاحبه شد اما فقط یک نفر صلاحیت و تجربه لازم را داشت.
عبارتها و جمله ها در انگلیسی پرکاربرد \
11 dollars
یازده دلار
52 cents
پنجاه و دو سنت
A few
یک کمی(قابل شمارش)
A little
یک کمی (غیر قابل شمارش)
Call the police
پلیس خبر کنید/ زنگ بزنید به پلیس
Did your wife like California?
آیا همسر شما کالیفرنیا را دوست دارد؟
Do you have any coffee?
آیا (هیچ) قهوه(ایی) دارید؟
Do you have anything cheaper?
آیا چیزی ارزان تر دارید؟
Do you take credit cards?
آیا شما کارت های اعتباری می پذیرید؟
How are you paying?
شما چگونه پرداخت می کنید؟
How many people are there in New York?
چقدر مردم در نیویورک هستند/ جمعیتش چقدر است؟
How much are these earrings?
این گوشواره چند است؟
How much do I owe you?
چقدر باید بپردازم؟/ چقدر مدیون شما هستم؟
How much does it cost per day?
روزی چقدر هزینه دارد؟
How much does this cost?
این چقدر هزینه دارد؟ / این چند میشود؟
How much is it to go to Miami?
رفتن به میامی چقدر هزینه برمیدارد؟
How much money do you make?
چقدر پول در میاری؟
I don't have a girlfriend
من یک دوست دختر ندارم
I don't have any money
من هیچ پول ندارم
I have a reservation
من رزرو کرده ام
I need to practice my English
من نیاز به تمرین زبان انگلیسی دارم
I'd like to eat at 5th street restaurant
من میخواهم/مایلم در رستوران خیابان پنج غذا بخورم
سوالاتی که در مصاحبه کاری انگلیسی می پرسند همراه با پاسخ
How would you describe yourself?روی اعصاب یا مخ فردی رفتن در انگلیسی
Get on someone's nerves
.
مثالها:
My younger sister gets on my nerves.
خواهر کوچیکه ام میره رو اعصابم.
.
You're beginning to get on my nerves.
داری (شروع میکنی) میری رو اعصابمم هاااا
.
The noise those children make gets on my nerves.
صدایی که اون بچه ها در میاردند میره روی اعصابم
.
His whining is getting on my nerves.
ناله اش داره میره روی اعصابم.
.
Boisterous children get on my nerves.
بچه های بی تربیت میرن رو اعصابم
.
Will you please stop doing that? It's getting on my nerves.
میشه دیکه این کار رو نکنی/ میشه تمومش کنی؟
داره میره رو اعصابم
.
The telephone hadn't stopped ringing all morning and it was starting to grate on my nerves.
تلفن از صبح یکسره داره زنگ میزنه و شروع کرده رفته رو مخ من.
.
Sometimes watching TV really gets on my nerves because of all the commercials.
بعضی وقتها تلویزیون دیدن به خاطر تبلیغاتش میره رو اعصابم
.
There's an insect buzzing around in my bedroom tonight, and it's really getting on my nerves.
امشب یک حشره داره دور و بر تخت من ویز ویز میکنه و واقعا" رو اعصابه
چند تا عبارت در مورد کنسل کردن و کنسل شدن در انگلیسی
.
our abort recommendation was contravened
اجبار ما بر سر کنسل کردن عملیات نقض شد
.
maybe we could talk this guy Glick into cancelling the rededication ceremony
شاید بتونیم با این یارو گلیک در مورد کنسل کردن مراسم تقدیم مجدد صحبت کنیم
.
I got a newsflash for you. your flights been canceled
یه خبر(داغ) برات دارم. پروازت کنسل شده
.
I'm in Chicago. I came for a meeting, but it was canceled
من تو شیکاگو هستم ، من برای یک جلسه اومده بودم که کنسل شد
.
in addition, as long as the criminal is at large, recess is canceled
در اضافه ، تا موقعی که گناهکار پیدا نشده تعصیلات کنسل میشن
.
all right, well, I'm going to call everybody and cancel
خیلی خوب ، من میخوام به همه زنگ بزنم و مهمونی را کنسل کنم
.
this war may even be cancelled
این جنگ حتی میتونه کنسل هم بشه
.
I'm sorry, that was my mom. I'm gonna have to cancel
معذرت میخوام ، مامانم بود من باید برنامه رو کنسل کنم
.
you know what else I'm canceling
میدونی دیگه چی را میخوام کنسل کنم
.
we would like you to cancel the ceremony
ما دوست داریم مراسم کنسل بشه
.
you should also be aware we have an abort recommendation
باید بدونین که احتمال کنسل شدن کل عملیات وجود داره
.
so why would you turn it down?
چرا میخوای اونو کنسل کنی؟
.
cancels the operation this morning
جراحی امروز ت رو کنسل میکنیم
.
and Ms. Summerfield canceled her 8 shiatsu
و خانم سامرفیلد هم ماساژ شیاتسو ساعت 8 رو کنسل کرده
.
criteria is not met. recommend abort. we have an abort recommendation
پیش بینی هامون درست نبود باید کنسل کنیم
.
the secretary will disavow all knowledge of your actions
ماموریت شما کنسل خواهد بود
.
I'm in Chicago. I came for a meeting, but it was canceled
شیکاگو ام واسه یه قرار اومدم اما کنسل شد
.
I think we should cancel the operation
فکر کنم باید عملیات را کنسل کنیم
.
l'm going to cancel the rest of my appointments for today
من میرم که بقیه قرارهای امروزم و کنسل کنم
.
the king has cancelled all the regular study meetings
عالیجناب ، تمام جلسات عادی درسی رو کنسل کرده اند
.
that show was cancelled two years ago
اون سریال دو سال پیش کنسل شد
.
plan is canceled
برنامه کنسل شده
.
he said you canceled your appointment again
گفت که دوباره وقت پزشکیت را کنسل کردی
.
all right. I make the call, but cancel the dinner. I have a class
باشه تماس میگیرم ولی شام را کنسل کن کلاس دارم
This is a list of the 1,000 most commonly English words.
شماره | معنی فارسی |
English Word |
۱ | عنوان | as |
۲ | من | I |
۳ | خود | his |
۴ | که | that |
۵ | او | he |
۶ | بود | was |
۷ | برای | for |
۸ | در | on |
۹ | هستیم | are |
۱۰ | با | with |
۱۱ | آنها | they |
۱۲ | بودن | be |
۱۳ | در | at |
۱۴ | یک | one |
۱۵ | دارند | have |
۱۶ | این | this |
۱۷ | از | from |
۱۸ | توسط | by |
۱۹ | داغ | hot |
۲۰ | کلمه | word |
۲۱ | اما | but |
۲۲ | چه | what |
۲۳ | برخی از | some |
۲۴ | است | is |
۲۵ | آن | it |
۲۶ | شما | you |
۲۷ | و یا | or |
۲۸ | حال | had |
۲۹ | تر | the |
۳۰ | از | of |
۳۱ | به | to |
۳۲ | و | and |
۳۳ | دست | a |
۳۴ | در | in |
۳۵ | ما | we |
۳۶ | می توانید | can |
۳۷ | از | out |
۳۸ | دیگر | other |
۳۹ | بود | were |
۴۰ | که | which |
۴۱ | انجام | do |
۴۲ | شان | their |
۴۳ | زمان | time |
۴۴ | اگر | if |
۴۵ | خواهد شد | will |
۴۶ | چگونه | how |
۴۷ | گفت: | said |
۴۸ | پا | an |
۴۹ | هر | each |
۵۰ | بگو | tell |
۵۱ | میکند | does |
۵۲ | مجموعه | set |
۵۳ | سه | three |
۵۴ | می خواهم | want |
۵۵ | هوا | air |
۵۶ | به خوبی | well |
۵۷ | همچنین | also |
۵۸ | بازی | play |
۵۹ | کوچک | small |
۶۰ | پایان | end |
۶۱ | قرار دادن | put |
۶۲ | خانه | home |
۶۳ | بهعنوان | read |
۶۴ | دست | hand |
۶۵ | بندر | port |
۶۶ | بزرگ | large |
۶۷ | طلسم | spell |
۶۸ | اضافه | add |
۶۹ | حتی | even |
۷۰ | زمین | land |
۷۱ | اینجا | here |
۷۲ | باید | must |
۷۳ | بزرگ | big |
۷۴ | بالا | high |
۷۵ | از جمله | such |
۷۶ | به دنبال | follow |
۷۷ | عمل | act |
۷۸ | به همین دلیل | why |
۷۹ | بپرسید | ask |
۸۰ | مردها | men |
۸۱ | تغییر | change |
۸۲ | رفت | went |
۸۳ | نور | light |
۸۴ | نوع | kind |
۸۵ | خاموش | off |
۸۶ | نیاز | need |
۸۷ | خانه | house |
۸۸ | تصویر | picture |
۸۹ | سعی کنید | try |
۹۰ | ما | us |
۹۱ | دوباره | again |
۹۲ | حیوانات | animal |
۹۳ | نقطه | point |
۹۴ | مادر | mother |
۹۵ | جهان | world |
۹۶ | در نزدیکی | near |
۹۷ | ساخت | build |
۹۸ | خود | self |
۹۹ | زمین | earth |
۱۰۰ | پدر | father |
متن فارسی و ترجمه انگلیسی شعر زمستان، مهدی اخوان ثالث
.
Thrusting their heads in their collars,
They won’t greet you back.
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
.
No head is raised to greet and meet friends.
As the road is dark and slippery,
The eyes could hardly see.
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
.
If you stretch your hands in affection towards someone,
As it is freezing cold,
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
.
He will unwillingly take out his hands from his warm pockets.
Exhaled by the warmth of the bosom,
The breath becomes a dark cloud
And rises before your eyes as a wall.
What do you expect your far or close friends to do,
When your breath behaves as such?
نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
.
My fair Messiah!
Ah, aged Christian in grubby garments!
Oh … it is bitterly cold!
Best wishes and Good luck to you!
Open the door and answer me!
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
.
It’s me, your night-guest, a dejected bohemian,
It’s me, an infirm kicked stone,
It’s me, the humble curse of creation, an inharmonious melody.
Neither a Roman nor an African, I’m utterly without bias.
Come and open the door! I’m desolate.
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
.
Ah, my companion and host!
Your guest of month and years
Is shivering as ripples
In front of the door.
There is no hail and no death,
If you hear a sound it is the conversation between teeth and chill.
I have come tonight to pay back my debts to you
And clear our accounts.
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
حدیثی گر شنیدی، قصه سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم
.
Do you say it’s too late, it’s dawn, the morn is at hand?
You are deluded, this is not the scarlet after the dawn.
چه می گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت می دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
.
My companion! This is a chill-struck ear,
The memento of winter’s cold smack.
The lantern of the sky, living or dead, is hidden
In the labyrinthine thick coffin of gloom, besmeared with death.
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان است
.
My companion! Go and kindle the light of wine,
Night is indistinguishable from the day.
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
.
They won’t greet you back.
The weather is dismal, the doors are closed,
The heads thrust in collars, the hands hidden.
The breath is a cloud, the hearts are heavy,
The trees crystalline skeletons,
The earth is dead-hearted, the sky’s vault low,
The moon and sun are hazy,
It’s winter.
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است.
مکالمه انگلیسی در مورد اکنون و اتفاقات
.
.
1.
What is Ms. Chan doing?
She is writing a letter
Oh. That's nice
خانم چان داره چی کار میکنه؟
داره نامه مینویسه
اوه، خوبه
--------
2.
What is he doing?
او(آقا) داره چیکار میکنه؟
He's playing hockey.
داره هاکی بازی میکنه
That's interesting.
جالبه
--------
3.
What are you doing?
داری چه کار میکنی؟
I'm reading a book.
دارم کتابی میخونم
Is it interesting?
آیا کتابه جالبه؟
--------
4.
Who is singing that song?
اون آهنگ رو کی داره میخونه؟
Frank is
فرانک
Oh. It sounds good.
خوب به گوش میاد/ به نظر میاد
--------
5.
Who is washing the dishes?
ظرفها رو چ کسی دارد میشوید؟
The children are.
بچه ها دارند میشویند
That's great.
عالیه
--------
6.
Where are you going now?
دارید کجا میری؟
I'm going to the library.
دارم میرم کتابخانه
Okay. Have fun
اوکی خوش بگذره
.
چگونه نامه را در انگلیسی به خاتمه برسانیم
اگر خدای ناکرده برای تمرین یه موقع؛ و یا به اجبار(که قسمتتون بشه) خواستید نامه ای بنویسیدمسوولیت چیزی را به عهده داشتن در انگلیسی
To be in charge (of something)
.
مثال:
Who’s in charge here?
مسوول اینجا کیست؟ / مسوولیت اینجا به عهده کیست؟
.
The teacher put me in charge of organizing the project.
معلم منو مسوول هماهنگی پروژه قرار داد
.
You're in charge of making the salad.
تو مسوول درست کردن سالاد هستی
.
Who is in charge of this office?
چه فردی مسوول این دفتر است؟
.
Do you like being in charge?
دوست داری مسوول باشی؟
.
Who is the person in charge here?
اینجا چه فردی مسوول است؟
.
I’m in charge of the sales department.
من مسوول بخش فروش هستم
.
چند جمله کاربردی با هر چند وقت یکبار؟ How often…? در انگلیسی
.
How often do you exercise?
چند وقت یکبار تمرین میکنی؟
.
How often do you change your password?
چند وقت یکبار پسوردت رو عوض میکنی؟
.
How often do you help out at school?
هر چند وقت یکبار در فعالیتهای مدرسه کمک میکنی؟
.
How often do you listen to your MP3 player?
هر چند وقت یکبار از پخش کننده Mp3 ات استفاده میکنی؟
.
How often do you need to go to the dentist?
هر چند وقت یکبار لازم داری که به دندانپزشکی بری؟
.
How often do you receive your magazine in the mail?
هر چند وقت یکبار مجله ات رو در صندوق ات دریافت میکنی؟
.
How often do you report to your supervisor?
هر چند وقت یکبار به سرپرست ات گزارش میدهی؟
.
How often do you stretch before working out?
هر چند وقت یکبار قبل از تمرین بیرون حرکات کششی انجام میدی؟
.
How often do you talk to your parents?
هر چند وقت یکبار با والدین ات حرف میزنی؟
.
How often do you travel?
هر چند وقت یکبار به سفر میری؟
چه برسه به اینکه در انگلیسی
.
در فارسی غیر رسمی (معمولا) چنین ساختاری داریم "چه برسه به اینکه"
در انگلیسی با استفاده از Even و Let alone اینجوری بیان میکنیم:
.
Ali
doesn't even know how to bounce a ball on his foot a couple times,
let's not even talk about playing on the local soccer team.
علی بلد نیست دو تا روپایی بزنه چه برسه به بازی توی تیم فوتبال محله.
.
You can't even write two lines, much less a [whole] book.
تو حتی نمیتونی دو خط بدون غلط بنویسی، چه برسه به نوشتن یک کتاب.
.
We can't even go there by car, let alone on foot.
با ماشینم نمیتویم بریم اونجا چه برسه به پیاده.
.
I've still not even written one line much less an article.
یک خطم ننوشتم هنوز چه برسه به یک مقاله.
.
We don't even have an outstanding poetry critic let alone prize!
منتقد برجستهٔ شعر نداریم چه برسد به جایزه!
.
Addicts have no thought other than getting more drugs forget about thoughts of their country's freedom
افراد معتاد فکری بجز فراهم کردن مواد نداره چه برسه به اینکه به فکر ازادی کشورشان باشن.
.
It has become difficult for me to breathe let alone write!
نفس کشیدن هم برام سخت شده چه برسه به نوشتن!
.
Oh
God, with such fanatical brothers, do you think I even dare look at
anyone in the street let alone answer this letter or start some
relationship?
خدایا با این برادرهای متعصب مگه من جرئت دارم به کسی توی خیابون نیگاه کنم چه برسه به جواب دادن این نامه و شروع ارتباطی.
.
Even those whose mother tongue was English were not able to express it properly, let alone me.
حتی آنهایی که زبان مادرشان انگلیسی بود نتوانستند مطلب را خوب ادا کنند تا چه برسه به من
.
Do I have a dollar? I don't even have a dime, let alone a dollar.
من یه دلار دارم؟ من حتی یه 10سنتی هم ندارم چه برسه به دلار.
.
I don't have enough money for a new car, let alone a luxury sedan.
من پول برای یه ماشین جدید ندارم، چه برسه به یه ماشین سدان شیک
ابراز پشیمانی در انگلیسی Expressing Regret in English
ابراز پشیمانی با استفاده از ساختارعبارتها و جملات مورد نیاز در مطب دندان پزشکی
.
I have a sore tooth/I have a toothache
دندون درد دارم
.
I have swollen gums
لثه ام ورم کرده
.
I have pain in my jaw
فکم درد میکنه
.
ابراز پشیمانی در انگلیسی Expressing Regret in English
ابراز پشیمانی با استفاده از ساختار