حس و حال داشتن در انگلیسی
حس و حال داشتن / دل و دماغ داشتن در انگلیسی و یا حتی نداشتن
.
in the mood (for something) and in the mood (to do something)x
.
مثالز:
I'm not in the mood to see a movie tonight.
امشب حس و حال فیلم دیدن رو ندارم
.
I am not it the mood to listen your bullshits today
امروز تو موود شنیدن به مزخفات تو نیستم/ حس حال شنیدن مزخفات تو رو ندارم
.
Are you in the mood for pizza?
حس و حال (خوردن) پیتزا رو داری؟
.
I'm not in the mood to argue.
حس و حال بحث کردن رو ندارم
.
I'm not in the mood to listen to your lies.
تو موود شنیدن دروغهای تو نیستم
-----------------
دقت داشته باشید که در انگلیسی عامیانهInformal:
Be in a mood
یعنی اعصاب مصاب نداشتن/عصبانی بودن و حوصله هیشکی رو نداشتن و .... :*
.
مثالز:
Ignore him - he's in a mood.
بیخیالش شو، اعصاب مصاب نداره
.
Hey you, Shut you mouth today, He in a mood
هی تو امروز دهنت رو ببند، اعصاب مصاب نداره هاااا
.
شما اعصاب مصاب دارین؟؟؟؟؟؟؟؟
خو چرا مثال نمیزنین؟؟؟؟