پورتال جامع آموزش زبان انگلیسی Learn English Online

English language learning website
پورتال جدید آموزش زبان انگلیسی
پیوندها
طبقه بندی موضوعی
پنجشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۶، ۰۸:۲۰ ب.ظ

بیان علاقمندی و عدم علاقمندی به چیزی در انگلیسی

بیان علاقمندی و عدم علاقمندی به چیزی در انگلیسی

.
برای بیان علاقمندی به چیزی در انگلیسی از عبارتهای زیر میتوان استفاده کرد:

I like…
I love…
I enjoy…
I adore…
I ‘m crazy about…
I’m mad about…
I’m keen on…

مثالها:
I like dogs.
من سگها را دوست دارم
.
I love cooking.
من آشپزی را دوست دارم
.
I enjoy playing football.
من از بازی فوتبال لذت میبرم
.
I’m crazy about pizza.
من دیوانه ی پیتزا هستم
.
I’m fond of rock music.
من طرفدار موزیک راک هستم
.
Do you like tennis? Yes, I do.
آیا تنیس را دوست داری، بله دارم
--------
برای بیان اینکه از چیزی خوشتان نمی آید و یا دوست ندارید از عبارتهای زیر استفاده میکنیم:

I don’t like…
I dislike…
I hate…
I can’t bear…
I can’t stand…

مثالها:
I don’t like him.
من از او خوشم نمی‌آد
.
I can’t stand these people.
من طاقت تحمل این مردم را ندارم
.
I can’t stand this smell.
من این بو را نمیتوانم تحمل کنم
.
I don’t like washing dishes.
من از ظرف شستن خوشم نمی‌آد
.
I hate going to the dentist.
من از رفتن پیش دندانپزشک متنفرم
.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۶ ، ۲۰:۲۰

فرق اصلی و تفاوت زمانهای گذشته ی سادهSimple past با حال کامل Present perfect در انگلیسی
.
بگذارید با یک کالوکیشن شروع کنیم:
Commit a crime
یعنی: مرتکب جرمی شدن/ یک کار خلاف(جدی) قانون انجام دادن

مثال:
He has committed a crime.
او مرتکب جرمی شده است.

نکته:
چون در مثال بالا، نمیخواهیم اشاره کنیم به زمان و مکان، از حال کامل
(Present perfect)
استفاده میکنیم.
اگر میخواستیم به زمان و ومکان و .. اشاره کنیم، از گذشته ی ساده استفاده میکردیم.
و دقیقا" این فرق بینِ حال کامل و گذشته ی ساده است. (هرچی تا حالا خوندی در این مورد بریز دوووووور، فقط همینه دلیل و فرقش)
.
مثال ناقص برای گذشته ی ساده:
He committed a crime!
او مرتکب جرمی شد! خب، کجا؟ خب کی؟؟
یعنی اینکه، در این مورد، شنونده، خواننده ی انگلیسی زبان، انتظار داره شما ادامه بدی، کی، کجا؟؟؟ چجوری و ...
.
نکته ی فوق العاده مهم:
کاربرد درست از گذشته ی ساده این است که شما به زمان یا مکان یا دیگر حزئیات اشاره کنید، و اگر نخواهید اشاره ایی به چنین جزئیاتی بکنیم، از حال کامل استفاده میکنم و نه گذشته ی ساده.
در واقع جمله ی تکمیل شده ی عبارت بالا، با کاربرد درست گذشته ی ساده می‌شود:
He committed a crime when he was 16.
او وقتی 16 سالش بود مرتکب جرم شد.
.
مثال و نکته‌ی بعدی:
He was sent to prison for a crime that he didn't commit.
او به خاطر جرمی که مرتکب نشده بود به زندان (افتاد/) فرستاده شد.
.
نکته:
در مثال بالا: معلوم نیست کی فرستاده ش زندان، یا نمیخواهیم بگیم کی فرستاده ش آب خنک بخوره، یا اصلا" مبرهن است که مثلا" دادگاه فرستاده ش، پس از ساختار مجهول استفاده می‌کنیم.
جمله‌ی معلومش بوده است:
They sent him to prison for a crime that he didn't commit.
آنها او را به خاطر جرمی که مرتکب نشده بود به زندان انداختند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۵۳
پنجشنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۳۳ ق.ظ

فرق In time و On time در انگلیسی چیست؟

فرق In time و On time در انگلیسی چیست؟
.
On time:
دقیقا" به موقع و سر وقت، منظم
مثال:
I hardly ever get to work on time.
کم پیش میاد که من به موقع سر کار برسم.
.
My flight's on time, so I'll meet you at the airport at 3:30.
پروازم سر/به موقع ست، ساعت3:30 در فرودگاه می‌بینمت
.
If you don't bring it on time, you'll receive a 20-point deduction.
اگر به موقع نیاوریدش، 20 امتیاز از شما کم خواهد شد.
.
In time:
زودتر از موعد مقرر، به اندازه ی کافی زودتر
مثال:
Guys, Please be here in time.
بچه ها، لطفا" قبل از موعد اینجا باشید.
.
I came back in time for Mori's party.
برای میهمانی موری قبل از موقع برگشتم
.
I want to be home in time for tea.
می‌خواهم قبل از موعد خوردن چای خانه باشم
.
دقت داشته باشید که In time بودن در قرار ها، نشان شخصیت شماست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۶ ، ۰۹:۳۳
پنجشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۶، ۰۶:۲۲ ب.ظ

فرق بین problem و trouble و issue در انگلیسی

فرق بین problem و trouble و issue در انگلیسی

این سه کلمه بسیار معنی نزدیکی به هم دارند و زبان آموزان رو دچار سردرگمی میکنند اما در کاربرد واقعی دارای کاربردی متفاوت و اختلافی زیادند.
.
Problem:مشکل
پرابلم معمولا"چیز یا مشکلی منفی است که راه حل آن سولوژنsolution است، و به مشکلی اشاره داره که باید بررسی و رفع بشود. و یا مشکلی است که باید با آن مواجه شویم
مثال:
Sorry, I have a problem with my phone.
ببخشید گوشی من یه مشکلی داره
.
There's a problem with the Internet connection.
اتصال اینترنت مشکل داره
.
Is there a problem with it?
آیا اون مشکلی داره؟
.
What's your problem?
مشکلت چیه؟
.
نکته:
پرابلم معمولا" ربط به آدمها داره، بنابر این میگیم:
My problem
Your problem
Their problem
.
Trouble: دردسر
ترابل معمولا" در مورد چیزها و مشکلات منفی است که راه حل کمتری دارد و معمولا" ارتباط به احساساتی دارند که در اثر رخداد یک اتفاق برای ما ناشی میشوند: پس بهترین معنی و نزدیکترین در فارسی میشه: "دردسر"
مثال:
get in trouble
توی دردسر افتادن
.
I've had similar trouble with this car before.
من قبلا" همچین دردسرهایی رو با این ماشین داشتم
و
I'm so sorry to cause so much trouble for you guys.
متاسفم بچه ها که اینقدر دردسر برای شما درست کردم
.
That boy is trouble.
اون پسر مایه ی دردسره
.
Issue:مسئله
ایشو به مسایلی که معمولا" در محیط کاری رخ میده اشاره داره
مثال:
You have serious issues.
تو مشکلات/ مسائل جدی داری
.
The issue is the cost.
مساله/ مشکل قیمت (آن چیز) است
.
This issue keeps coming up again and again.
این مشکل/ مساله همش هی داره پیش میاد
.
نکته ها
1:دقت داشته باشید که پرابلم و ایشو، قابل شمارش countable هستند:
یعنی میتوانیم بگوییم:
A problem
Ten problem
Six issue
A issue
.
2:بنابر اینکه ترابل قابل شمارش نیست،
پس نمیتوان برای ترابل از حرفهای تعریفarticles: a or the استفاده کرد
اما میتوان گفت:
Some trouble

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۶ ، ۱۸:۲۲

داستان کوتاه انگلیسی All Depends On Your Perspective با ترجمه فارسی

A professor stood before her Philosophy 101 class and had some items in front of her. When the class began, wordlessly, she picked up a very large and empty mayonnaise jar and proceeded to fill it with golf balls
استادی قبل از شروع کلاس فلسفه اش در حالی که وسایلی را به همراه داشت در کلاس حاضر شد. وقتی کلاس شروع شد بدون هیچ کلامی شیشه خالی سوس مایونزی را برداشت و با توپ های گلف شروع کرد به پر کردن آن.
.
She then asked the students if the jar was full. They agreed that it was. So the professor picked up a box of pebbles and poured them into the jar. She shook the jar lightly
سپس از دانشجویان پرسید که آیا شیشه پر شده است؟ آنها تایید کردند. در همین حال استاد سنگریزه هایی را از پاکتی برداشت و در شیشه ریخت و به آرامی شیشه را تکان داد.
.
The pebbles, of course, rolled into the open areas between the golf balls. She then asked the students again if the jar was full. They agreed it was
سنگریزه ها با تکان استاد وارد فضاهای خالی بین توپ های گلف شدند و استاد مجددا پرسید که آیا شیشه پر شده است یا نه؟ دانشجویان پذیرفتند که شیشه پر شده است.
.
The professor then picked up a box of sand and poured it into the jar. Of course, the sand filled up everything else. She then asked once more if the jar was full. The students responded with a unanimous - yes.
این بار استاد بسته ای از شن را برداشت و در شیشه ریخت و شن تمام فضای های خالی را پر کرد. استاد بار دیگر پرسید که آیا باز شیشه پر شده است؟ دانشجویان به اتفاق گفتند: بله!
.
The professor then produced two cans of liquid chocolate from under the table and proceeded to pour the entire contents into the jar effectively filling the empty space between the sand. The students laughed
استاد این بار دو ظرف از شکلات را به حالت مایع در آورد و شروع کرد به ریختن در همان شیشه به طوری که کاملا فضاهای بین دانه های شن نیز پر شود. در این حالت دانشجویان شروع کردند به خندیدن.
.
Now, said the professor, as the laughter subsided, I want you to recognize that this jar represents your life. The golf balls are the important things - - your family, your spouse, your health, your children, your friends, your favorite passions - - things that if  everything else was lost and only they remained, your life would still be full.
وقتی خندین دانشجویان تمام شد استاد گفت: حالا،  می خواهم بدانید که این شیشه نمادی از زندگی شماست. توپ های گلف موارد مهم زندگی شما هستند مانند: خانواد، همسر، سلامتی و دوستان و امیالتان است. چیز هایی که اگر سایر موارد حذف شوند زندگی تان چیزی کم نخواهد داشت
.
The pebbles are the other things that matter like your job, your house, your car. The sand is everything else - - the small stuff. If you put the sand into the jar first, she continued, there is no room for the pebbles or the golf balls. The same goes for your life.  If you spend all your time and energy on the small stuff, you will never have room for the things that are important to you. Pay  attention to the things that are critical to your happiness. Take care of the golf balls first the things that really matter. Set your priorities. The rest is just sand.
سنگریزه ها در واقع چیز هایی مهم دیگری هستند مانند شغل، منزل و اتومبیل شماست. شن ها همان وسایل و ابزاری کوچکی هستند که در زندگی تان از آنها استفاده  می کنید. و این طور صحبتش را ادامه داد: اگر شما شن را در ابتدا در شیشه بریزید در این صورت جایی برای سنگریزه ها و توپ های گلف وجود نخواهد داشت. و این حقیقتی است که در زندگی شما هم اتفاق می افتد. اگر تمام وقت و انر ِ ژی خود را بر روی مسائل کوچک بگذارید در این صورت هیچگاه جایی برای مسائل مهم تر نخواهید داشت. به چیز های مهمی که به شاد بودن شما کمک می کنند توجه کنید.در ابتدا به توپ های گلف توجه کنید که مهم ترین مسئله هستند. اولویت ها را در نظر آورید و باقی همه شن هستند و بی اهمیت
.
One student raised her hand and inquired what the chocolate represented.
دانشجویی دستش را بلند کرد و پرسید: پس شکلات نماد چیست؟
.
The professor smiled. I'm glad you asked. It just goes to show you that no matter how full your life may seem, there's always room for chocolate!
استاد لبخند زد و گفت: خوشحالم که این سئوال را پرسیدی! و گفت: نقش شکلات فقط این است که نشان دهد مهم نیست که چه مقدار زندگی شما کامل به نظر می رسد مهم این است که همیشه جایی برای شیرینی وجود دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۶ ، ۲۰:۱۵

عبارتهای کاربردی برای ابراز بی اطلاعی و ندانستن در انگلیسی

.
البته از ما ایرانی ها بعیده، چون اکثر ما "نمی‌دونم و بلد نیستم"، نداریم کلا"؛ بگذریم.
عبارتها و جمله های زیر به نوعی، تلویحا" یعنی نمی‌دانم!
.
Donnu
عامیانه و غیر رسمی: مخفف I don't know
.
How should I know?
چطور باید بدانم؟
.
Don’t ask me!
از من نپرس
.
Search me!
بیا من رو بگرد
.
I’m not a mind reader.
من که پیشگو نیستم
.
Who knows?
کی میدونه؟
.
I don’t have that answer.
پاسخش رو ندارم
.
If only I knew that!
اگه میدونستم، چیییی مییییشد
.
I’d also love to know more about that!
من هم دوست دارم در موردش بیشتر بدانم
.
I don’t know, but maybe someone else does.
من نمی دانم اما شاید دیگری بداند
.
Sorry, I can't help you there.
متاسفم در این مورد نمیتونم کمکت کنم
.
I don't know anything about this.
من هیچ چی در این مورد نمی دانم
.
I don't know the first thing about this/
من چیزهای اولیه رو هم در این مورد نمی دانم
.
Don't ask me.
از من نپرس
.
What are you asking me for?
از من چی داری میپرسی؟
.
How should I know?
من چطوری باید بدانم؟

I have no idea
ایده ایی ندارم/ نظری ندارم
.
I haven't the faintest idea
حتی ایده ی مختصری هم ندارم
.
I haven't the foggiest idea.
ایده ی / نظر نزدیکی به موضوع، ندارم
.
Your guess is as good as mine.
حدس تو هم مثل منه/ تلحویحا" نمیدونم
.
I haven't got a clue.
سرنخی ندارم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۶ ، ۱۸:۱۱
دوشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۵۳ ب.ظ

انواع طعم ها در زبان انگلیسی

انواع طعم ها در زبان انگلیسی
.
acidic
اسیدی
.
astringent
گس
.
bitter
تلخ
.
bitter-sweet
تلخ و شیرین
.
brackish
شورمزه ،بدمزه
.
chocolatey
شکلاتی
.
fiery
آتشی/ تند
.
flavored/flavoured
طعم دار شده
.
hot
داغ/ تند/ فلفل دار
.
mature
رسیده/ متضاد کار/ جا افتاده
.
mild
مزه ملایم
.
ripe
رسیده/ جا افتاده: پنیر و شراب
.
robust
غذا یا نوشیدنی زیاد طعم دار شده
.
savoury
خوش طعم/ مطبوع با نمک
.
seasoned
ادویه دار شده
.
sharp
تیز/ زننده
.
sour
ترش

spicy
ادویه دار/ تند
.
sweet-and-sour
ترش و شیرین
.
sweetish
تقریبا" شیرین/ کمی شیرین/ شیرین طوری
.
syrupy
شیرین و شربتی و چسبنده
.
tart
ترش مزه
.
unsalted
بی نمک
.
watery
آبکی/ بیمزه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۶ ، ۲۰:۵۳
شنبه, ۸ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۳۶ ب.ظ

جمله های ساده با and

جمله های ساده با and
.
Come and see me.
بیا و من را ببین
Come and help us.
بیا و به ما کمک کن
Shut up and listen!
خفه شو و گوش بده !
Go and wake Mary up.
برو و ماری را از خواب بیدار کن
Go and see who it is.
برو و ببین که چه کسی است.
He and I are cousins.
من و او عموزاده هستیم.
Don't drink and drive.
قبل از رانندگی الکل ننوشید.
He can read and write.
او می تواند بخواند و بنویسد.
He likes ham and eggs.
او همبرگر و تخم مرغ دوست دارد.
Tom and I are friends.
تام و من دوستیم.
I tried again and again.
من دوباره و دوباره سعی کردم .
Name and address, please.
نام و آدرس ، لطفا .
Please sit here and wait.
لطفا اینجا نشسته و منتظر بمانید .
Speak slowly and clearly.
آهسته و واضح صحبت کنید.
Come and see me right now.
همین الان بیا و من را ببین.
Go and sit by your father.
برو و کنار پدرت بنشین.
He likes bread and butter.
او نان و کره را دوست دارد.
Mary and Jane are cousins.
ماری و جین عموزاده هستند.
Take a breath and hold it.
نفس بکشید و نقستان را نگه دارید/حبس کنید
All's fair in love and war.
همه چیر در عشق و جنگ عادلانه است.
Come over here and join us.
بیا اینجا و به ما بپیوند.
I sat between Tom and John.
من بین تام و جان نشستم.
It was nice and cool there.
آنجا زیبا و باحال بود.
Kim and I are the same age.
کیم و من هم سن و سال هستیم.
She looks nice and healthy.
او خوب و سالم به نظر می رسد .
Stay calm and do your best.
آرامش خود را حفظ و بهترین کاری که میتوانید را انجام دهید . / سعی خودتان را بکنید
Stay here and wait for him.
اینجا بمانید و منتظرش یاشید
Tom and I are good friends.
تام و من دوست های خوبی هستیم .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۶ ، ۲۰:۳۶
چهارشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۶، ۰۶:۵۳ ب.ظ

پاسخ به عذرخواهی در انگلیسی

در پاسخ به عذرخواهی در انگلیسی چه میتوان گفت؟

.
وقتی که خطایی از فردی سر زده و شما از او ناراحت هستید و او از شما عذرخواهی میکنه، میتوانید از عبارتهای زیر در پاسخ استفاده کنید.
.
No apology necessary.
نیازی به عذرخواهی نیست
.
I'm sorry too.
من هم متاسفم
.
That's all right.
روبراهه/ مشکلی نیست
.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۶ ، ۱۸:۵۳
يكشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۶، ۰۸:۴۷ ب.ظ

اشتباه رایج استفاده از Advice vs Advise در انگلیسی

اشتباه رایج استفاده از Advice vs Advise در انگلیسی
.
The words advice and advise are often confused in English.
این دو تا رو خیلی ها اشتباه میکنند
.
I advise you to read through this lesson so you will no longer need advice on this matter.
بهت نصیحت میکنم که این درس رو بخونی تا دیگه به نصیحت نیاز نداشته باشی
-
Advice
نصیحت
Advice is a noun and refers to information offered by one person to another to help the latter make a decision or take action.
.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۴۷